...از کفم رها، شد قرار دلنیست دست من، اختیار دلهیز و هرزه گرد، ضد اهل دردگشته زین در آن در مدار دلبی شرف تر از دل مجو که نیستغیر ننگ و عار، کار و بار دلخجلتم کُشد، پیش چشم از آنکبود بهر من در فشار دلبس که هر کجا رفت و برنگشتدیده شد سفید، ز انتظار دلعمر شد حرام، باختم تمامآبرو و نام، در قمار دلبعد ازین ضرر، ابلهم مگرخم کنم کمر زیر بار دلهر دو ناکسیم، گر دگر رسیمدل به کار من، من به کار دلداغدار چون لاله اش کنمتا به کی توان بود خار دلهمچو رستم از تیر غم کُنمکور چشم اسفندیار دلخون دل بریخت از دو چشم منخوشدلم از این، انتحار دلافتخار مرد در درستی استوز شکستگی است اعتبار دل
عارف این قدر لاف تا به کیشیر عاجز است از شکار دلمقتدرترین خسروان شدندمحو در کف اقتدار دل... زیتون...
ما را در سایت زیتون دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : czeitoon133f بازدید : 156 تاريخ : سه شنبه 4 بهمن 1401 ساعت: 12:54